آخر شب با صلاة آغاز کرد ، بندِ اسبِ خوش رکابش باز کــــــــــــــــــرد
در مدینه ماندگان نالیده اند ، سیرِ طوفانِ شقایق دیده انـــــــــــــــــــــــــــد
بدرقه کردند گل های بهار ، در مسیری سخت جوشان چون قــــــــــطار
قافله در راهِ کوچِ عاشقان ، کاروانی جمع کرده دلبـــــــــــــــــــــــــران
با حسین ابن علی همرزم شد ، ابو الفضل و زینبان در بزم شـــــــــــــــــد
لشکری زیبنده هفتاد و دو تن ، در مهارت صاحب خبره و فـــــــــــــــــن
بچّه و معلول و بیمار داشتند ، چون علی پرچم عدل افراشتــــــــــــــــند
زره پوشیدند به تن مردان دین ، صد تشکر دارد و صد آفریـــــــــــــن
همچو حیدر می درخشیدند به جنگ ، صلح خواهانِ جهانی بی درنــگ
جنگ و خونریزی به دل تحمیل شد ، با تنِ خوشبویِ گل تمثیل شــــــــد
دشمنِ سر سختی آمد دل شکافت ، این همه خونریزی با رحمش نبافــت
بچّه ها گریه کنان زن ها خموش ، مردها آماده و شمشیر بـــــه دوش
راهِ سختی در بیابان طی نمود ، مرحبا بر صبر دل ها ســـــــــی درود
همه مشتاقِ شهادت آمدند ، با شجاعت و قناعت آمدنـــــــــــــــــــــــــــد
چونکه از تسلیم آزرده شدند ، سالها از درد پژمرده شدنــــــــــــــــد
راهِ چاره دعوتِ خلقی به یاد ، عاقبت هر جان محرابش مـــــــــــــــعاد
چند روزی در سفر با گرد و باد ، فکر آینده و غم خیلی زیــــــــاد
تا که در نزدیکی مرزِ عراق ، دیده شد آتشِ خشمــــــــــی داغ داغ
حر و یارانش رهِ قافله بست ، با تعصّب وصلِ مهمانی گسســـــــــــت
خالی شد از آب تر خورجین ها ، بچّه ها گریان و تشنـــــه ای خدا
راهِ آب ابن یزید را دور زد ، مانعی گشته مگر جنگ و نبـــــــــــرد
قافله در جوشِ بر گشتن همی ، لیک حر مانع شده با ماتمــــــــــــی
آب کم دارند و هر سو بسته شد ، پس و پیشِ عشقِ دل سر بسته شد
یک نشستی جور شد پایِ زمین ، حر و یارانش و عبّاس و حســـین
فکر کرده حر حسین باطل طلب ، نمی دانسته حسین صاحب نسب
همان لحظه حر به تعظیمی پرید ، پایِ ابن فاطمه با جان کشـــــــید
بوس کرده روی دلبر شادمان ، از پشیمانی به دل کرده نهــــــــــــان
رفت با قومش سخنرانی گشود ، گفت حر تسلیمِ عشقِ خود نمــــــود
هر که با حر دوست دارد جنّت است ، با سلام و حسِ عشق و لذّت است
همدوش گردد با امام مسلمین ، همقطاران این حسین است این حســــــــــین
در صدی با حر به اسلام آمدند ، عده ی دیگر درِ دشمن زدنــــــــــــــــــــــد
حر و فرزندان و خویشان در ختام ، همرهی کردند حسین در هر پیام
ظفر مندان در سفر رفتند به پیش ، زیر چتر آن خدا با قوم و خویــــش
ضمنِ شکرِآن خدا با صد سلام ، پرواز کردند چون پرستوهـــــــا به دام
جاسم ثعلبی ( حسّانــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ) 30/08/1391
منتظر سروده بعدی جنگ طف 6 حر و فرزندش در راه شهادت
:: برچسبها:
جنگِ طف 5 کاروان امام حسین (ع) در راه کوفه ,
:: بازدید از این مطلب : 2458
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4